آشنایی با رستار
-
صادق باقریاز بچگی وقتی توی بازار را میرفتم چشمام میخ بود روی تابلو مغازهها و خوشحال بودم از گشتن توی بازار اما دلیلش رو نمیدونستم. کم کم اون روزا گذشت و رسیدم به ۱۷ سالگی و اولین سال کاری زندگیم. اولش با بازاریابی مواد غذایی شروع کردم اما بعد از یه هفته چشمم قفل شد روی یه آگهی جذب بازاریاب برای یه آژانس تبلیغاتی رفتم اونجا و بعد از یه مصاحبه کوچک کار رو شروع کردم توی روزای گرم مرداد ماه اهواز رو زیر و رو میکردم دنبال یه مشتری.همون موقع که خیابون ها رو زیر و رو میکردم واسه یا مشتری فهمیدم چقدر عاشق تبلیغات و دیدن تابلو های مغازه ها و برندهام. سالهای زیادی به فروش و تبلیغات گذشت تا سال ۹۶ اومدم تهران دنبال علاقهی همیشگیم یعنی مارکتینگ. برای اعتباری که صنف پزشکی داشت این صنف رو انتخاب کردیم و این شد داستان شروع رستار …
-
عرفان کشاورزمن یه دانشجوی روانشناسی ام که علاقم به برنامه نویسی و حوزه دیجیتال باعت شد تا به این حوزه هم وارد بشم.علاقه من به این کار باعث شد تا همه تعارف و خجالت غرورم رو کنار بزارم و کنار یه متخصص سخت گیر تو این حوزه مشغول کار بشم.بعد از گذشت چند با فعالیت بیشتر من به جایی رسیدم دیگه تونستم اولین پروژه خودمو شروع کنم.حالا کلی از این مسیر رو اومدم اما تازه اول راهم و کلی برنامه واسه آینده دارم.
-
مهسا عبدالهییادمه از دورانی که محصل بودم حل کردن سوالایی که بقیه هم کلاسیام نتونستن حلش کنن و من می تونستم اولین نفری باشم که راه حلشو پیدا کرده، برام جذابیت بیشتری داشت. بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه و فعالیت تو چند حوزه کاری و تجربه های مختلف، تصمیم گرفتم تا با سئو و تولید محتوا آشنا بشم و تجربه کاری جدیدی شروع کنم. کم کم با بیشتر شدن دانشم نسبت به سئو دیدم کلی سوالای بی جواب مربوط به هر پروژه و کسب و کاری که باهاشون همکاری می کردم وجود داشت که می تونست یه انگیزه باشه برای اینکه بتونم موانع و فرصت های جدید توسعه اون کسب و کار که شاید قبلا بهشون توجه نشده بود پیدا کنم. حدودا دو ساله که در حوزه سئو فعالیت دارم و امیدوارم بتونم یه روز با کمک دانش خودم کسب و کار مستقلی راه اندازی کنم و توسعه اش بدم.
-
فاطمه اربابونهنرستان معماری خوندم و کارشناسی گرافیک گرفتم، اما خیلی قبل از اون برام روشن شده بود، می دونستم که رنگ و طرح و فرم بخشی از منه. خط رو توی انجمن خوشنویسان یاد گرفتم، اما انگار هنوز یه چیزی کم بود. بعد شروع کردم به عکاسی کردن از هرجا، هرچی، هرکی! همونجا بود که قاب و ترکیب بندی رو شناختم. دستم به قلم و رنگ و شاتر عادت کرده بود. حالا باید با یه کم چاشنی تکنولوژی خوشمزه ترش می کردم. پس دوره های یو آی یو ایکس رو گذروندم و شد همون که باید میشد! حالا که با رستار همکاری دارم قطعه های این پازل کامل تر هم شده. اما برای کامل شدنش هنوز خیلی راه نرفته دارم…
-
مهدیه صادقیوقتی اولین بار تو کلاس ادبیات دانشگاه ازم خواسته شد که برم بالای سکو و نوشتمو که یک نامه از طرف فردی اعدامی بود بخونم، اعتماد به نفس کمی داشتم، اولش صدام میلرزید و سختم بود. وقتی نوشته رو آوردم پایین و دیدم استاد و بقیهی دانشجوها برام دست میزنن، خیلی خوشحال شدم. همیشه دوست داشتم که کلمات جدید رو یاد بگیرم و جملاتی بنویسم و بگم که افراد رو به شوق بیارم. نوشتن حالمو خوب میکنه. تو دنیای مجازی و در دل مقالات، چیزی که ارزش داره، نوشتههای سلیس و معناداره که بتونه در عین کوتاهی، از جذابیت زیادی برخوردار باشه. از سال ۹۸ بود که شروع کردم به نوشتن ریپورتاژ و مقالات و پست، تا بتونم دینم رو به کلمات به خوبی ادا کنم و از خجالتشون در بیام. و از همه مهم تر کمکی کنم به بهتر دیده شدن محصولات و خدمات مشتریان. فعالیت من در رستار مربوط میشه به نوشتن پست و استوریهایی که بتونه خدمات پزشکان عزیز رو با کلماتی صحیح خدمت مشتریان عرضه کنه...